یا ابن الذاریات

الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴿۱۷۳﴾ ءال عمران

یا ابن الذاریات

الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴿۱۷۳﴾ ءال عمران

ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها


مبارک باد



در یکی از روزهای سال ششم هجری خانه ی پاک علی(ع) و فاطمه(س) با شادی و سرور به پیشواز نو رسیده ای می رفت.دختری که سومین فرزند خانواده و  اولین دختر حضرت امیر المومنین(ع) و بی بی فاطمه ی زهرا (س) بود.

 


 


حضرت زینب (س) در روز پنجم جمادی الاول(١*) و در خانه ای چشم به این جهان گشود که سرپرستی آن را سه تن از پاک ترین بندگان خدا بر عهده داشتند،

رسول خدا(ص) ،امیر مومنان(ع) و سرور زنان جهان فاطمه ی زهرا (س) که درود خداوند بر همه ی آنها باد.

البته این دیدگاه مشهور شیعه درباره ی تاریخ ولادت آن حضرت است و درباره ی روز و سال ولادت ایشان نظرات تاریخی دیگری نیز وجود دارد.     (٢*).

در  همینجا سزاوار است که به یک جرم یا تحریف تاریخی اشاره کنیم که تاریخ نویسان اموی مرتکب آن شدند و به مذاق برخی از منحرفان خوشایند افتاد، آنان که این دروغ تاریخی را با انحرافات فکری و عقیدتی خود همگون می دیدند.

عایشه بنت الشاطی نویسنده ی مصری در کتاب خود((بطلة کربلا)) یا ((قهرمان کربلا)) چنین می نویسد:

(( ابن زهرا است،دختر پیامبر که چشم به راه نوزاد تازه ای است،پس از اینکه با زادن حسن و حسین چشمان پیامبر را روشن کرد و خدا برای سومین پسرش که محسن بن علی بود زندگی را تقدیر نکرده بود...)(٣*)

در حالی که تردیدی نیست که محسن (ع) فرزند حضرت علی(ع) پنجمین فرزند آن حضرت است، نه سومین . او همان فرزندی است که در ماجرای فشردن مادرش (س)میان در و دیوار و به سبب ضربات دردناک و مرگ آوری که به جسم مبارک مادرش(س) وارد آمده بود، پیش از تولد از دنیا رفت.

اما این نویسنده ی مصری دست به مغالطه و فریب می زند و با تلاش در جهت باطل نمایاندن حق و حق جلوه دادن باطل، می گوید:((حضرت زینب  پس از  محسن بن علی به دنیا آمد...))

بنگرید که بنت الشاطی در اینجا چگونه می کوشد جنایاتی را که برخی از مردمان پس از رسول خدا(ص) مرتکب شدند بپوشاند‌!!! مسائلی چون هجوم به خانه ی حضرت زهرا (س) برای بیرون آوردن امیرمومنان(ع) و وادار کردن ایشان به بیعت با خلیفه ی آنان، دفاع حضرت زهرا(س) از همسرش و جلو گیری از ورود بیگانگان به خانه، فشردن ایشان بین در و دیوار و ضرب و جرح آن بانو(س) که به سقط  شدن جنینی که در شکم داشت منجر گردید،جنینی که پیش از تولد و در زمان حیات رسول خدا(ص) توسط ایشان محسن(ع) نامیده شده بود.

 

منبع:زینب کبری (س) از ولادت تا شهادت تالیف مرحوم علامه خطیب آیة الله سید محمد کاظم قزوینی(ره) به ترجمه ی کاظم حاتمی طبری

پی نوشتها:

(١*)شیخ جعفر نقدی(ره)-زینب الکبری-باب ١٧

(٢*)مراجعه شود به کتاب زینب الکبری تالیف شیخ جعفر نقدی صفحه ١٧وکتاب ریاحین الشریعه ی محلاتی

(٣*)عایشه بنت الشاطی-بطلة کربلا-١۶

--------------------------------------

لحظه وصال

چشمانش را گشود و برای آخرین بارْ به دورترین نقطه خیره شد. در این مدتْ حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاقْ بیش از پیش شعله کشید و یاد برادرْ تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب علیهاالسلام پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: «السلام علیک یا اباعبداللّه » و به برادر پیوست.

نامی آسمانی

هنگامی که زینب علیهاالسلام ، این ریحانه علی و فاطمه علیهماالسلام چشم بر این جهان فانی گشود، رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر بود. صبر کردند تا پیامبر باز گردد و چون نام حسن وحسین، نام این کودک را نیز از ملکوت بیاورد.

رسول خدا پس از مدتی از سفر بازگشت و به خانه نور چشم خود، فاطمه علیهاالسلام رفت. علی علیه السلام دختر را در آغوش مبارک پیامبر نهاد و منتظر نزول وحی شدند پس جبرئیل نازل شد و فرمود: «نامش را زینب بگذارید» و آن گاه از سرنوشت کودک خبر داد.

پیامبر زینب علیهاالسلام را بوسید و صورت بر صورتش گذاشت و اشک از چشمان مبارکش جاری گردید. عرض کردند: «ای رسول خدا، سبب گریه شما چیست؟» فرمود: «این دخترْ در مصیبت ها شریک حسین من است».

عشق خواهر به برادر

عشق زینب به حسین علیه السلام به گونه ای بود که روزْ به پایان نمی رسید، مگر این که زینب علیهاالسلام به دیدار برادر رفته و آتش اشتیاق خود را با نگاه و کلام برادرْ شعله ورتر می کرد. غنچه قلب زینب علیهاالسلام هر روز با دیدن برادر می شکفت و این نگاه برادر بود که هر روزْ گل وجود زینب علیهاالسلام را آبیاری می کرد.

کنیه و القاب حضرت زینب

کنیه حضرت زینب علیهاالسلام ، این بانوی مکرّمْ ام المصائب، ام الرَّزایا و ام النوائب بود. دلیل این کنیه ها هم این بود که وی در طول عمر خودْ انواع مصائب و بلایا را با چشم خود دیده و صبر پیشه کرده بود. هم چنین از القاب آن حضرتْ صدیقه صغری، عصمت صغری و عقیله بنی هاشم بود. عقیله، زنِ کریمه ای را گویند که در بین خانواده و خویشانْ بسیار عزیز و محترم و در خاندان خود ارجمند باشد.

همسر حضرت زینب

عبدالله بن جعفر بن ابی طالب از چهره های درخشانی است که یاد و نامش در تاریخ ثبت گردیده است. عبدالله از دوران طفولیت، باشهادت پدر پا در صحنه های گوناگون اجتماعی و سیاسی گذاشت و با درک صحیح،بینش سیاسی و هوش و استعدادی که داشت، از جایگاه بسیارخوبی برخوردار شد.جود و بخشش، رابطه صمیمی با اهل بیت علیهم السلام، اطاعت از رهبری، همراهی باعلی علیه السلام در صحنه های مختلف زندگی و ده هانقطه مثبت دیگر، نشانگر روح بلند اوست.این نوشتار کوتاه به گوشه ای از افتخارات اومی پردازد.

پدر و مادر

عبدالله از نظر اصالت خانوادگی جایگاه بسیار ویژه ای دارد; پدرش جعفربن ابی طالب- پسر عموی پیامبرصلی الله علیه وآله و برادر حضرت علی علیه السلام - در جنگ موته (1) به شهادت رسیدو مادرش اسماء بنت عمیس (2) می باشد;مادر فداکاری که سالیان دراز در سرزمین حبشه برای رضای خدا و به دور از وطن، رنج فراوان کشید و با شهادت همسر خود در موته،نشان دیگری از صبر و استقامت برای خودکسب کرد. عبدالله بن جعفر در دامان این پدرو مادر پرورش یافت.

ولایت و زادگاه

به گفته تمام مورخان، عبدالله اولین نوزادمسلمانان مهاجر است که در سرزمین حبشه چشم به جهان گشود. (3)

از سال تولد عبدالله تاریخ دقیقی در دست نیست. عبدالله در روز رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله ده ساله بود. بنابراین می توان حدس زد که وی در سال های نخستین هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله به دنیا آمده است.

در دائرة المعارف آمده است: عبدالله سه سال بعد از بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله در حبشه متولدشد. (4) این نظر صحیح نیست; زیرا دعوت پیامبرصلی الله علیه وآله در سه سال اول بعد از بعثت، علنی نبود تا مقابله ای از طرف کفار قریش صورت گرفته و در نتیجه، هجرتی به حبشه رخ داده باشد. شاید مراد مرحوم اعلمی سه سال پس از هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله است، نه پس از بعثت. دراین صورت، نظر فوق تقریبا با سن عبدالله درموقع رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله همخوانی دارد. درغیر این صورت، نظر مرحوم اعلمی باسن عبدالله در موقع رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله تناسب ندارد، علاوه برآن که جعفر بن ابی طالب درماه رجب سال پنجم بعثت (5) ، به دستورپیامبرصلی الله علیه وآله به حبشه هجرت کرد. بنابراین اگرنظر مرحوم اعلمی را بپذیریم، باید عبدالله دوسال پیش از هجرت به حبشه به دنیا آمده باشد، که کسی چنین سخنی را نگفته است.

ویژگی ها

1 - جایگاه رفیع

عبدالله بن جعفر از آغاز جوانی به داشتن اخلاق نیک و ایمان شهرت یافته بود، به گونه ای که در بین مسلمانان از احترام خاصی برخوردار بود. مسلمانان به پاس خدمات شایسته ای که پدر اوتقدیم داشته بود(هجرت به حبشه که چشیدن طعم سختی هاو تلخی های غربت و دوری از وطن را به همراه داشت، دفاع از اسلام و پیامبرصلی الله علیه وآله و شهادت در راه خدا)، وی را مورد اکرام قرار می دادند.عبدالله بن عمر هر وقت عبدالله را می دید،وی را مخاطب قرار می داد و می گفت: السلام علیک یابن ذی الجناحین. (6)

در کتاب معجم رجال الحدیث، درباره جایگاه عبدالله بن جعفر آمده است: جلالت قدر و شان و منزلت عبدالله بن جعفر طیار به قدری روشن است که هرگز نیازی به توضیح ندارد; زیرا از جمله مواردی که دلالت برشان وعلو مقام وی دارد، این است که امیرمؤمنان علیه السلام همیشه تلاش می کرد تا ازکشته شدن عبدالله جلوگیری کند، همان گونه که از حسنین علیهما السلام و محمدبن حنفیه محافظت می نمود. (7)

2 - چهره محبوب

از زمانی که پدر عبدالله در جنگ موته به شهادت رسید، عبدالله پیوسته مورد تفقد ودلجویی پیامبر خداصلی الله علیه وآله قرار گرفت. اسماءمی گوید: من در روز کشته شدن جعفر و یاران او، حدود چهل کیلو آرد خمیر کردم و خورشی درست کردم، پسرانم را شستشو دادم و روغن و بوی خوشی به آن ها زدم. ناگاه رسول خداصلی الله علیه وآله به خانه ام آمد و فرمود: ای اسماء!پسران جعفر کجایند؟ من پسرها را حضوررسول خداصلی الله علیه وآله آوردم. پیامبرصلی الله علیه وآله آن ها رابه سینه خود چسبانید و بوئید. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله گریست. گفتم: ای رسول خدا! مثل این که خبری از جعفر به شما رسیده است.پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آری، امروز کشته شد. (8)

عبدالله بن جعفر می گوید: به خاطر دارم که رسول خداصلی الله علیه وآله نزد من آمد و خبر مرگ پدرم را آورد. من به آن حضرت نگاه می کردم وایشان برسرمن و برادرم دست می کشید و ازچشمانش اشک سرازیر می شد و از محاسن مبارکش می چکید. سپس عرضه داشت:پروردگارا! جعفر برای رسیدن به بهترین ثواب ها پیشگام شد. پروردگارا! خودت بهترین جانشین برای فرزندان او باش; به بهترین نحوی که در مورد یکی از بندگان خوداعمال می فرمایی.

سپس به مادرم فرمود: ای اسماء! به تومژده ای بدهم؟ گفت: آری، پدر و مادرم فدای توباد! فرمود: خداوند - عزوجل - برای جعفردوبال قرار داده است که در بهشت پروازمی کند. مادرم گفت: پدر و مادرم فدای تو باد!این مطالب را به مردم بگو. پیامبرصلی الله علیه وآله برخاست و دست مرا گرفت و درحالی که دست به سرم می کشید و نوازش می فرمود، به منبر رفت و مرا بر پله پایین، جلوی خود نشاندو با چهره ای اندوهگین فرمود: مرد باداشتن برادر و پسرعمو احساس افزونی و قدرت می کند. همانا جعفر کشته شد و خداوند برای او دو بال قرار داده است که در بهشت پروازمی کند. رسول خداصلی الله علیه وآله از منبر فرود آمد و به خانه خود رفت و مرا همراه خود برد و دستورفرمود غذایی برای خانواده ما درست کنند. آن حضرت برادرم را نیز نزد ما آورد و ما با رسول خداصلی الله علیه وآله غذا خوردیم. غذایی بسیار خوب وفرخنده... سه روز با آن حضرت بودیم. آن حضرت به هریک از حجره های خود که می رفت، ما همراه او بودیم. سپس به خانه خود برگشتیم. (9)

همچنین عبدالله می گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله پس از گذشت سه روز از شهادت پدرم، به خانه ماآمد و فرمود: فرزندان برادرم را نزد من بیاورید. ما را که کودکانی بودیم، نزد او آوردند.در همان وقت فرمان داد تا سلمانی موی سرهای ما را بتراشد. آن گاه فرمود: محمدشبیه عموی ما، ابوطالب است و عبدالله شبیه خلق و خوی من است. سپس دست مراگرفت و بلند کرد و گفت: خدایا! جانشین جعفردر اهل و عیالش باش و خرید و فروش عبدالله را نیز مبارک گردان. دراین هنگام مادرمان آمد و از یتیمی ما شکوه کرد. آن حضرت فرمود: از چه می ترسی؟ آیا از سرپرستی آن هاوحشت داری، در حالی که من در دنیا و آخرت ولی و سرپرست آن ها می باشم؟ (10)

3 - دعای خیر پیامبرصلی الله علیه وآله

عبدالله بن جعفر از دوران کودکی سرشار ازاستعداد و خلاقیت بود. او در کودکی ازگل،برای کودکان اسباب بازی می ساخت و آن ها رامی فروخت. همچنین به خرید و فروش گوسفند می پرداخت.

روزی عبدالله مشغول ساختن وسائل بازی کودکان بود که پیامبرصلی الله علیه وآله به وی فرمود: چرااین ها را می سازی؟

او پاسخ داد: آن ها را می فروشم.

آن حضرت فرمود: با پولش چه می کنی؟

عبدالله گفت: رطب می خرم و می خورم.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: بارخدایا! به کاری که عبدالله انجام می دهد، برکت ده!

براثر دعای پیامبرصلی الله علیه وآله، عبدالله چیزی خرید و فروش نمی کرد مگر آن که سودمی برد. (11)

عبدالله می گوید: روزی پیامبرصلی الله علیه وآله نزد ماآمد، درحالی که من مشغول فروش گوسفندبرادرم بودم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: خدایا! به خرید و فروش عبدالله برکت ده.

عبدالله می گوید: پس از دعای خیرپیامبرصلی الله علیه وآله، هرچه را که خریدم یا فروختم،خداوند آن را برایم مبارک گردانید. (12)

4 - بیعت با پیامبرصلی الله علیه وآله در دوران کودکی

چند نفر انگشت شمار در کودکی با پیامبراسلام صلی الله علیه وآله بیعت کردند، اولین کودکی که باپیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کرد حضرت علی علیه السلام بود.سپس امام حسن و امام حسین علیهما السلام با پیامبرخدا بیعت کردند. چهارمین کودکی که باپیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کرد، عبدالله بن جعفر طیاراست. در همه موارد فوق بیعت ها از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله مورد قبول قرار می گرفت. این چندنمونه فقط در خاندان آل ابی طالب بود.

امام صادق علیه السلام به نقل از پدرش فرمود: امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عبدالله بن جعفردر کودکی با پیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کردند. هیچ کودکی جز آن ها، با پیامبر بیعت نکرد. (13)

عبدالله 10 سال بیش نداشت که پیامبرصلی الله علیه وآله فوت کرد. (14)بنابراین، بیعت او باپیامبرصلی الله علیه وآله در دوران کودکی محرز است.

5 - یار پیامبر و پنج امام علیهم السلام

یکی از امتیازات عبدالله بن جعفر این است که او را جزو صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله شمرده اند. ابن اثیر جزری پس از این که نامش را در شمارصحابه می آورد، می گوید:«له صحبته... وروی عن النبی صلی الله علیه وآله احادیث »; او از اصحاب بود... و روایاتی از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است.(15)

شیخ طوسی علاوه بر این که عبدالله را جزویاران پیامبرصلی الله علیه وآله (16)شمرده، او را در ردیف یاران حضرت علی علیه السلام (17) و امام حسن علیه السلام نیزشمرده است. (18) جای تعجب است که شیخ طوسی نام او را در شمار یاران امام حسین علیه السلام، امام سجادعلیه السلام و امام باقرعلیه السلام نیاورده است.

علامه مامقانی دراین باره می نویسد: هنوزپی نبرده ام که چرا شیخ طوسی از آوردن نام عبدالله جزو یاران امام حسین، خودداری کرده است; زیرا شکی نیست که او از یاران امام حسین علیه السلام به شمار می رود. وی بافرستادن فرزندانش، عون و محمد - که درکربلا به شهادت رسیدند.- باامام حسین علیه السلام مواسات کرد، زیرا به خاطر عذری که داشت،خود نتوانست در کربلا شرکت کند. (19)

عبدالله تا سال 80 ه .ق زنده بود. (20) بنابرنقل های متفاوت سال او در 84 یا 85 یا 90 ه.ق از دنیا رفته است. (21) بنابراین عبدالله درعصر امام باقرعلیه السلام زنده بود. جای تعجب است که در کتب رجال نام وی جزو یاران امام حسین، امام سجاد و امام باقرعلیهم السلام نیامده است.

6 - راوی نور

عبدالله با این که ده سال بیش تر نداشت،احادیثی را، اگرچه اندک از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده، که نشانگر هوش و استعداد اوست. احمد، ازرؤسای مذاهب چهارگانه اهل سنت در مسند خودعلاوه برنقل ماجرای برخورد پیامبر با عبدالله پس از کشته شدن جعفر، 13 حدیث از پیامبرصلی الله علیه وآله رااز وی نقل کرده است. (22)

محب طبری نیز درباره او می نویسد: وحفظ عن النبی صلی الله علیه وآله و روی عنه (23) ; سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله را به خاطر سپرد و نقل کرد.

ابن حجر عسقلانی علاوه براین که عبدالله را جزو راویان حدیث از پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام وبرخی از صحابه می شمارد، نام کسانی که از اوروایت کرده اند، برشمرده و چنین می نویسد:وی از پیامبر و از مادرش، اسماء و عمویش علی بن ابی طالب، عثمان و عمار بن یاسرروایت کرده است.

همچنین افراد زیر از او روایت کرده اند:

فرزندانش; معاویه، اسحاق، اسماعیل ام ابیها(دختر عبدالله) و پسرخاله اش،عبدالله بن شداد و برادر زاده اش از مادرش،قاسم بن محمدبن ابی بکر وحسن بن حسن بن علی علیه السلام و فرزند وی، عبدالله بن حسن وعبدالله بن محمدبن عقیل و محمدبن علی بن الحسین علیه السلام و حسن سعد و خالد بن ساره مخزومی و سعدبن ابراهیم زهری و عبدالله بن ملیکه و عروة بن زیبر و عمر بن عبدالعزیز ومورق عجلی و... (24)

7 - ازخاندان شهیدان

عبدالله این افتخار را دارد که در بین بنی هاشم ازچند جهت به خانواده محترم شهدا نسبت دارد.

وی فرزند شهید است. پدرش جعفر بن ابی طالب در جنگ موته به شهادت رسید.

برادرش در کربلا به شهادت رسید. (25) وی پدر شهید است که سه نفر از آن ها، به نام های عون، محمد (26) و عبدالله (27) در کربلا به شهادت رسیدند و دو نفر دیگر، به نام های:ابوبکر و عون و اصغر در واقعه «حره »، در مدینه شهید شدند. (28)

به گفته مورخان مادر عون بن عبدالله،حضرت، زینب علیها السلام است. (29)مادر محمد بن عبدالله خوصاء - دختر حفصه بن ثقیف - است. (30)

8 - همسر حضرت زینب علیها السلام

عبدالله داماد عموی خود، حضرت علی علیه السلام است. عبدالله از جمله خواستگارانی بود که به خانه علی علیه السلام رفت و آمد می کرد. و آرزو داشت با حضرت زینب علیها السلام دختر عموی خود ازدواج کند. اما شرم و حیا می کرد که خواسته خود راباعمویش مطرح کند. طولی نکشید که عبدالله قاصد چنین را به قصد خواستگاری به خانه علی علیه السلام فرستاد. قاصد به عرض رسانید: علی جان! شما خوب می دانید که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به فرزندان جعفر علاقه فراوانی داشت، حتی یک روز خطاب به آنان فرمود:

«بناتنا لبنینا و بنونا لبناتنا»; دختران ما،متعلق به پسران ما و پسران ما، متعلق به دختران ما می باشند.

پیشنهاد می کنم و شایسته خواهد بود که دختر گرامی خود، زینب علیها السلام را به ازدواج عبدالله، فرزند برادر خویش در آوری و مهریه را هم مانند مهریه مادرش، فاطمه علیها السلام قرار دهی.

حضرت علی علیه السلام هم که غیر ازجهت خویشاوندی واصالت خانوادگی، در وجودعبدالله اخلاق و فضیلت و ارزش های انسانی و معنوی زیادی سراغ داشت، خواستگاری راپذیرفت. و حضرت زینب علیها السلام، دختروالاگهرخویش را در حالی که سن او ده سال ازعبدالله کم تر بود، به ازدواج وی در آورد. (31) ثمره این ازدواج، سه پسر و یک دختر بود. (32)

9 - همراه با علی علیه السلام

عبدالله بن جعفر نه فقط برادرزاده و دامادحضرت علی علیه السلام بود، بلکه عاشقی دلداده و بااخلاص، کارگزاری فعال، نیرویی مجرب وکارآزموده میدان های نبرد و پشتیبانی محکم و قوی برای آن حضرت به شمار می آمد.حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نیز به او عنایت ویژه ای داشت.

الف - کارگزار کاردان

عبدالله بن جعفر در ایام خلافت حضرت علی علیه السلام یکی از کارگزاران آن حضرت بود. و ازطرف وی پست کتابت را پذیرفته بود. (33) ،همان گونه که حضرت علی علیه السلام در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله پست کتابت را عهده دار بود. (34)

شغل کتابت بسیاری از موارد را شامل می شد، از جمله کتابت وحی که حضرت علی علیه السلام متصدی آن بود و پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وآله این پست حذف گردید. امابقیه موارد، که شامل نامه نگاری های حکومتی، نامه به شخصیت های داخلی وخارجی و... بود، وجود داشت.

ب - فرماندهی در جنگ جمل

عبدالله بن جعفر بنا به وظیفه ای که احساس می کرد، همراه دیگر یاران رسول خداصلی الله علیه وآله به حمایت و پشتیبانی از امیرمؤمنان علی علیه السلام، برای خاموش ساختن فتنه و آشوب،در رکاب آن حضرت به بصره شتافت و به فرماندهی لشگر ده هزار نفری در جنگ جمل منصوب گردید. (35)

ج - فرماندهی در جنگ صفین

عشق و ایمانی که عبدالله به نظام اسلامی وحاکم مقتدر آن، حضرت علی علیه السلام داشت، او راوادار ساخت تا به دعوت رهبر لبیک گفته، درجبهه نبرد حق علیه باطل شرکت جسته، به دفاع از آرمان های اسلام بپردازد. حضورعبدالله در جنگ صفین بسیار چشمگیر بود.وی از فرماندهان سپاه حضرت علی علیه السلام درجنگ صفین بود. (36) عبدالله فرمانده طایفه های قریش، اسد و کنانه بود. (37) عبدالله در جنگ صفین رشادت های فراوانی از خودنشان داد. (38)

د - امضاکننده پیمان حکمین

با خیانت آشکار معاویه و فریب خوردن سپاهیان حضرت علی علیه السلام و فروکش کردن جنگ صفین، رای تحمیلی براین شد که یک نفر به نمایندگی از مردم عراق و یک نفر به نمایندگی از مردم شام براساس کتاب خدا وسنت رسول الله صلی الله علیه وآله به ختم غائله بپردازند.

پیمانی مشروح و مفصل نوشته شد و 27نفر از یاران حضرت علی علیه السلام، از جمله عبدالله آن را امضاء کردند. (39)

ه - موضع گیری در برابر خیانت حکمین

پس از پایان گرفتن سرنوشت حکمیت وخیانت حکمین به اسلام و مسلمانان، یاران حضرت علی علیه السلام لب به اعتراض گشودند.آن ها از این که حضرت علی علیه السلام فردی ساده لوح را برای گفت و گو با عمروبن عاص فرستاده بود، ناراحت بودند.

روزی امام علی علیه السلام بر فراز منبر از امام حسین علیه السلام خواست تا درباره حکمین سخن گوید. سپس از عبدالله بن عباس چنین درخواستی کرد. باردیگر، به عبدالله بن جعفردستور داد تا درباره حکمین سخن بگوید.عبدالله بن جعفر پس ازحمد و ثنای الهی، گفت: ای مردم! این امر چیزی بود که نظر خواهی اش با علی وپذیرفتنش ازدیگری بود، اما شما آمدید و عبدالله بن قیس (ابوموسی اشعری کلاهی) را پیشنهادداده، گفتید: به غیر از او رضایت نمی دهیم.

به خدا سوگند نه علمی از او آموختیم و نه امیدی به او داشته و نه از پیش یار خود می دانستیم. این کار نه تباهی مردم عراق را در پی داشت و نه کارشامیان را سروسامان داد و نه حق علی علیه السلام را به پاداشتند و نه باطل معاویه را سرنگون ساختند.

چنین نیست که حق به وسیله طلسم جادوگران و یا به دمیدن شیطان از بین برود.ما امروز بر همان نظری هستیم که دیروز از آن دفاع می کردیم. (40)

منظور عبدالله از این سخن، این بود که به اعتراض کنندگان بفهماند که ایراد شان نابجاست، زیرا این خیانت آشکار نتیجه کارنادرست خودشان بود.

دو شرط ازدواج

هنگامی که عبداللّه بن جعفر طیار به خواستگاری حضرت زینب علیهاالسلام رفت، امیرمؤمنان علیه السلام این ازدواج را به همان مهریه زهرا، ولی با دو شرط پذیرفت: شرط اول آن که حضرت زنیب علیهاالسلام روزی یک بار به دیدار برادرش حسین علیه السلام برود و دیگر آن که هر گاه حسین علیه السلام خواست به سفر برود، عبداللّه اجازه دهد زینب هم با حسین همراه شود و مانع وی نگردد. عبداللّه پذیرفت و ریحانه علی علیه السلام ، به عقد پسر عموی خود درآمد.

پی نوشت :

1 - مغازی، واقدی، ج 2، ص 576.

2 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 149.

3 - الاصابه، ج 2، ص 289; سیره ابن اسحاق، ص 226; تذکرة الخواص، ص 172.

4 - دائرة المعارف، اعلمی، ج 12، ص 282.

5 - فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 129.

6 - تذکرة الخواص، ص 174.

7 - معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 143.

8 - مغازی، ج 2، ص 584; کامل، ج 2، ص 115.

9 - مغازی، ج 2، ص 584; تذکرة الخواص، ص 173.

10 - سیراعلام النبلاء، ج 3، ص 458.

11 - سفینة البحار، ج 2، ص 126.

12 - همان.

13 - العقد الفرید، ج 5، ص 133.

14 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 150.

15 - اسدالغابه، ج 3، ص 135.

16 - رجال شیخ طوسی، ص 23; معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 142.

17 - رجال شیخ طوسی، ص 46.

18 - همان، ص 69.

19 - تنقیح المقال، ج 2، ص 173.

20 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 149.

21 - همان.

22 - مسنداحمد، ج 1، ص 205.

23 - ذخائرالعقبی، ص 219; عقدالفرید، ج 2،ص 212.

24 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 149.

25 - پیامبر و یاران، ج 4، ص 137. عون بن جعفر ازکسانی بود که باحضرت از مدینه خارج شد و درکربلا شهیدگشت. (ر.ک: ذخیرة الدارین، ص 168)

26 - ابصارالعین، ص 75.

27 - تنقیح المقال، ج 2، ص 173.

28 - قاموس الرجال، ج 5، ص 412.

29 - ابصارالعین، ص 75.

30 - همان، ص 77.

31 - زینب قهرمان دختر علی(ع)، ص 34.

32 - الکوکب الدری، ج 2، ص 213.

33 - عقدالفرید، ج 4، ص 246.

34 - همان، ص 243.

35 - دائرة المعارف،اعلمی، ج 12، ص 282.

36 - الاصابه، ج 2، ص 289; لغت نامه دهخدا، ج 76،ص 70.

37 - سیراعلام النبلاء، ج 3، ص 460; تهذیب التهذیب، ج 5، ص 150.

38 - ر. ک: وقعة الصفین،، ص 373.

39 - ر.ک: همان، ص 506.

40 - عقدالفرید، ج 5، ص 98.

 

----------------------------------------------------------- 

فرزندان حضرت زینب (س)

پس از شهادت خاندان عقیل حضرت امّ المصائب، عقیله بنی هاشم (ع) دو فرزندش عون و محمد را برای جانفشانی به محضر حضرت ابا عبدالله (ع) فرستاد. 
در تاریخ آمده این دو بزرگوار فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند. 
ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: 
?به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند.?
جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند. 
بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند: 
?اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است.? 
نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. 
منقول است حضرت زینب(س) زمانی که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد. 
شرح شمع صفحه199

وقتی حضرت زینب (س) به دنیا آمد و این خبر را به گوش رسول خدا (ص) رساندند،به منزل فاطمه(س) آمد و فرمود:((دخترم فرزندت را نزد من بیاور))

وقی او(س) را نزد پیامبر خدا (ص) آوردند، رسول خدا (ص) او (س)را به سینه ی مبارک خود چسباند و صورت بر صورت نوزاد نهاد و با صدای بلد به شدت گریست،چنانکه اشک از گونه های مبارکش سرازیر شد.

حضرت فاطمه ی زهرا(س) عرضه داشت:

((مم بکائک؟ لا ابکی الله عینک یا ابتاه.پدر جان، خدا هیچ گاه چشمانتان را گریان نکند،این گریه برای چیست؟))

حضرت فرمود:

((یا بنتاه،یا فاطمه ،ان هذه البنت ستبتلی ببلایا و ترد علیها مصائب شتی و رزایا ادهی-دخترم فاطمه جان ، این دختر به بلاهایی گرفتار آمده و با انواع مصیبتها و دشواریهای جانکاه مواجه خواهد شد.

یا بضعتی و قرة عینی،ان من بکی علیها،و علی مصائبها یکون له ثوابه کثواب من بکی علی اخویها-ای پاره ی تن و ای نور چشمم، هر کس بر این دختر و مصیبتهای او بگرید پاداش او همانند پاداش کسی خواهد بود که بر دو برادر او گریه کند.))

سپس رسول خدا(ص) نام نوزاد را زینب نهاد.

 مروری بر زندگانی حضرت زینب :

زندگی حضرت زینب(س) به همان اندازه که آکنده از قداست،پیراستگی،پاکدامنی،پرهیزگاری،شرافت و مجد است،آمیخته با حوادث نا گوار ، مصیبت ها و جریانات اندوهباری بود که از اوان کودکی تا پایان عمر بر آن بزرگوار وارد گردید.

پنج سال بیش نداشت که با ضایعه ی دردناک فقدان جد اطهر خود رسول خدا(ص) روبه رو گردید، ضایعه ای که وی با کمی سن و سال نیز عمق آن را درک کرده بود.

 از همان روز ، جریان زندگی در خانه ی او تغییر کرد و خیمه ی غم و اندوه بر خانواده ی او گسترده شد.مردان سقیفه برای بیرون آوردن پدرش حضرت امیرالمومنبن(ع) از خانه برای گرفتن بیعت،به آن خانه هجوم آورده و با آتش زذن در خانه که نزدیک بود به سوختن اهل آن منجر شود ،حرمت آن خانه را شکستندو...

همه ی این رویداد ها  و فجایع در برابر چشمان حضرت زینب(س) انجام شده است.او فریاد مادر خود را از میان در و دیوار شنیده و چشمانش دشمنانی که مادرش را محاصره کرده و با تازیانه و غلاف شمشیر بر بدنش می زدند، و سایر جنایاتی را که به سقط جنین فرزندش محسن(ع) و شکستن پهلو و تورم بازوی او منجر شد،می دید...

چند ماه نگذشت که این دختر خردسال با فاجعه ی از دست دادن  مادر مهربان خود مواجه گشت...

حضرت زینب(س) از همان وقت همواره شاهد خانه نشینی پدرش حضرت امیر المومنین(ع) بود که همه ی امکانات از وی سلب و حقش از وی غصب گردیده و همچنان در طول زمان بر این سختی ها صبر می کند.

بیست و پنج سال بعد پس از کشته شدن عثمان  حضرت علی (ع) را مجبور کردند تا بیعت مردم را بپذیرد،مردم نیز با طوع و رغبت و بدون هیچ اجبار و اکراهی با ایشان بیعت کردند.اولین کسانی که با آن حضرت بیعت کردند طلحه و زبیر بودند و همین دو نفر اولین کسانی بودند که بیعت ایشان را شکسته و پیمان خود را نقض نمودند، آنها به مکه رفته و در آنجا به عایشه ملحق شده  و به خون خواهی عثمان  قیام کردند،آنان ناکثین را رهبری کرده،به بصره رفته و با به راه انداختن جنگ معروف جمل،کشتار فجیعی به راه انداختند که حاصل آن بیست و پنج هزار کشته بود.

این روز های پر آشوب با شهادت حضرت امیرالمومنین(ع) به دست عبدالرحمن بن ملجم به پایان رسید.

پس از شهادت پدر، برادر حضرت زینب (س)حضرت امام حسن مجتبی(ع) عهده دار مسئولیت امامت گردید،گروهی از یاران آن حضرت در جنگ با معاویه به ایشان پشت کرده ،خیانت بزرگی از آنان به ظهور رسید که لکه ی ننگ آن تا کنون باقی است. بدین ترتیب حضرت امام مجتبی(ع) مجبور شد برای حفظ جان افراد باقی مانده از خاندان رسول خدا(ص)جنگ را متوقف نماید.

با بیرون رفتن امام حسن(ع) از میدان مبارزه ، عملا جوّ سیاسی جامعه برای فعالیت معاویة بن ابی سفیان و مزدورانش خالی شد و آنان نیز آزادانه و آشکارا انواع دشمنی ها را با حضرت امیرالمومنین(ع) از خود بروز دادند ، معاویه در سراسر  ممالک تحت امر خود ،لعن آن حضرت را بر منبر ها سنت قرار داد  و دستور داد تا احادیثی در ذمّ و بدگویی آن حضرت جعل کنند.

بی بی زینب کبری (س) همه ی این امور و فجایع را به چشم خود می دید این سختی ها و فشار ده سال به طول انجامید و در نهایت به مسموم شدن حضرت امام حسن(ع) با توطئه معاویه و شهادت آن حضرت منتهی گردید.آنان به این مقدار هم بسنده نکرد  و جنازه ی مطهر آن حضرت را نیز تیر باران کردند تا نگذارند در کنار قبر جدش رسول خدا (ص)دفن گردد.

سال های ظلم و ستم بنی امیه همچنان ادامه داشت،ستمگری آنان به اوج خود رسیده  و قساوت آنها از حد گذشته بود ، "آنان  هر کجا که شیعیان را می یافتند انواع بلاها را به گونه ای که در تاریخ اسلام مانندی برای آن نمی توان یافت بر سرشان می ریختند، دست و پای آنان را می بریدند ،چشمانشان را میل می کشیدند،بدنشان را بر سر دار می آویختند" و کارهای وحشیانه ی دیگری  از این دست که بر ،بربریت و وحشی گری آنان دلالت داشت.

این سالهای سیاه که به مرگ معاویه و جانشینی پسرش یزید منتهی گردید،دوران امامت امام حسین (ع) بود.

این چکیده ای از مصیبت های و فجایعی بود که بی بی حضرت زینب(س) در چهل و اندی سال از عمر شریف خود که پر از حوادث و مصائب بود با آنها روبه رو گردیده بود.

اما بزرگترین فاجعه ای که در زندگی آن حضرت روی داد و شدت آن به حدی بود که سایر مصیبتها  و فجایع زندگی آن حضرت را تحت شعاع قرار داده،تحمل مصیبتهای بعدی را نیز آسان کرد واقعه ی خونین کربلا بود...

علت وفات حضرت زینب:

علت وفات حضرت زینب(س) چه بوده است؟ یکی از علماء گفته است ایشان بر اثر حادثه ای کشته شده ظاهرا بر اثر خفگی در آب فوت کردند؟

در هیچ کدام از مآخذ و منابعی که مراجعه کرده ایم دیده نشده که حضرت زینب کبری(س) در نهر آبی غرق شود. برخی از منابع و مآخذی که مورد مراجعه قرار گرفت از این قرار است:

اعیان الشیعه، ج 7، چاپ رحلی، حرف زاء - اسدالغابه، ج 7، کتاب النساء، چاپ بیروت - الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 4، کتاب النساء، چاپ مصر - طبقات، ج 8، چاپ بیروت - الاعلام، زرکلی، ج 3، چاپ نهم بیروت - معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 219، شماره مسلسل 15659 - تاریخ طبری، ج 4، حوادث سال 40 هجری و حوادث سال 60 - بحارالانوار، ج 45، ج 28، ج 44 و ج 42 - تاریخ و اماکن سیاحتی و زیارتی سوریه، اصغر قائدان - منتخب التواریخ - تنقیح المقال، ج 3، فصل نساء - ریاحین الشریعه، ج 3 - زندگانی زینب کبری، شهید دستغیب - المجالس السنیه، سید محسن امین - منتهی الامال، ج 1 - زینب الکبری من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی، ص 696 و کتاب های دیگر.


در هیچ کدام از این منابع مسأله غرق شدن مطرح نشده است. دشمنان اهل بیت(ع) اینگونه داستان ها را می سازند تا در بین مردم از شخصیت این بزرگواران کم کنند. حضرت زینب یک شخصیت مورد احترام برای همه بود و همواره با او افرادی بودند و در خدمت او بودند. او تنها نبود تا در آب خفه شود.


درباره چگونگی وفات حضرت زینب کبری باید گفت: براساس برخی از نوشته ها آن حضرت مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد 
V}(منتخب التواریخ، ص 67). {V
و این احتمال طبیعی تر به نظر می رسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آنها بیمار شد. براساس برخی از احتمالات حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید 
V} (زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص 592).{V
این احتمال هم دور نیست چون حضرت زینب همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است و یزید نمی تواند او را تحمل کند. البته دشمن در انجام این کارها سند به دست کسی نمی دهد و در خفا و پنهانی دست به این اعمال می زنند.
در تاریخ وفات آن حضرت هم اختلاف هست. مشهور این است که آن حضرت در 15 رجب سال 62 هجری روز یکشنبه وفات کرده است 
V}(همان). {V

 حضرت زینب(س) چگونه و در کجا چشم از جهان فرو بست؟

در مورد محل دفن حضرت زینب(س) سه قول هست:
1. حضرت زینب (س ) به مدینه آمد و پس از ورود به مدینه پیوسته عزادار و گریان بود تا این که پس از یک سال و نیم در همان مدینه از دنیا رفت و در همان جا دفن شد. اکنون از قبر آن بانوی محترمه , اثری در دست نیست . این قول را علامه سید محسن امین اختیار کرده و از اقوال دیگر معتبرتر می داند. 
2. حضرت زینب (س ) پس از ورود به مدینه , در مجالس و محافل سخن می گفت و مظالم و جنایات یزیدیان را بازگو می کرد. فرماندار مدینه ماجرا را به یزید نوشت و او دستور داد زینب را مخیر سازند تا هر شهری که می خواهد (غیر از مکه و مدینه ) برود. حضرت زینب به شام رفت و در آن جا اقامت کرد و پس از چندی در همان جا از دنیا رفت . البته برخی احتمال داده اند قبری که در شام است , قبر زینب صغری (ام کلثوم ) است , نه قبر زینب کبری.
3. زینب (س ) به علت افشاگری علیه دستگاه بنی امیه , مجبور شد که مدینه را ترک کند. از این رو مصر را انتخاب کرد و در آن جا رحل اقامت افکند و همان جا از دنیا رفت . سیده زینب در شهر قاهره هم اکنون زیارتگاه مجلل و با شکوهی است و...)), (ر.ک : زندگانی حضرت فاطمه (س ) و دختر آن حضرت , سید هاشم رسولی محلاتی ).
بنابراین نمى‏توان به صورت یقینى گفت که قبر حضرت زینب(س) در شام است و اگر مسلّم باشد که آنان در شام دفن شده‏اند در این صورت مى‏توان پرسید که آیا آنان دوباره به شام برگشته‏اند؟ در این مورد برخى از مورّخان نوشته‏اند که حضرت زینب کبرى(س) در اثر قحطى در مدینه و یا واقعه‏ى «حرّه» به همراه شوهرش عبداللّه‏ به شام آمد و در آن‏جا وفات یافت و واقعه «حرّه» این است که در سال 62 هجرى قمرى مردم مدینه یزید را از حکومت خلع و حاکم اموى مدینه را عزل کردند. این خبر به یزید رسید. یزید، مسلم بن عقبه را با 12 هزار نفر به سوى مدینه فرستاد. نیروهاى مسلم بن عقبه در شرق مدینه در مکانى به نام حرّه مستقر شدند و از آن جا به شهر حمله و شهر را قتل و غارت کردند
V}(تاریخ و اماکن سیاحتى و زیارتى سوریه، ص 63 و منتخب‏التواریخ، ص 66).{V
آن چه باید در این گونه موارد مورد توجه واقع شود این است که دشمن همواره تلاش مى‏کرد تا اقلیت شیعه را که پیرو امامان معصوم بودند، از بین ببرد و براى همین در کربلا همه را کشتند و در واقعه «حرّه» بسیارى از علویان را کشتند و به این کشتار در طول تاریخ ادامه دادند. با وجود این گونه دشمنان چطور مى‏توان در باب ولادت، وفات، محل دفن و تاریخ زندگى این شخصیّت‏ها سخن قاطعانه گفت؟!
نکته دیگری که توجه به آن خوب است این است که آنچه مهم است انجام زیارت و ارتباط معنوی با اولیای خدا است لذا ما در، هر سه مورد حضرت زینت سلام الله علیها را زیارت می کنیم و هیچ گونه مشکلی ندارد و در، هر صورت این بارگاهها مرکز عبادت و توسل به حضرات معصومین و زینب کبری است و دشمن شکن هم هست.

 حضرت زینب سلام الله علیها مگر بعد از اربعین به مدینه برنگشتند، چرا قبر آن حضرت در شام قرار دارد؟

پاسخ: از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد.
1- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه‏» یا «راویه‏» تعبیر آورده‏اند. زائران ایرانی که جهت زیارت به سوریه می‏روند، این مکان را زیارت می‏کنند.
2- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه‏» مشهور است.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است، گرچه در مدینة النبی محلی به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.
برای هر یک از این احتمالات می‏توان چند نفر از علماء را نام برد. تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی( الاتحاف بحب الاشرف، الشیخ عبدالله بن محمد الشبراوی، ص 93) . ، شبلنجی و شیخ حسن عدوی خمراوی (نورالابصار، شبلنجی ، ص 183 . الطبقات الکبری المسماة بلواقح الانوار، شعرانی، ج 1 ص 27 . مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، قاهره، 1285 ه . ق.، ص 156،) و عده دیگری از علمای مصری که ظاهرا یا از عرفا و یا شافعی و از محبین و علاقمندان اهلبیت‏بوده‏اند معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر مدفون شده است. مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام‏» و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب اخبار الزینبات‏ (اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، ص 125- 122 )نیز این احتمال را تقویت کرده‏اند. در محافل علمی مانیز بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی متمایل به مصر است. 
مرحوم حاج شیخ عباس قمی به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نوری ( هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353)، محمد حسن خان در خیرات حسان) خیرات حسان، محمد حسن خان، سنه 1304ه.، ج 2، ص 29،) سید حسن صدر در نزهة اهل الحرمین( نزهة اهل الحرمین، السید حسن الصدر، ط مطبعة سرفراز الملیة فی لکنهو الهند، 1354ه. ص 39 ) و محقق و نویسنده بزرگ، محمد حسنین سابقی در کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام‏ احتمال شام را تقویت کرده‏اند. محقق اخیر با روشی عالمانه احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدی اثبات کرده است که حضرت زینب کبری علیها السلام در شام دفن شده است. 
از میان کسانی که معتقدند این بانوی گرامی در مدینه مدفون است، می‏توان مرحوم بیرجندی مؤلف کتاب کبریت الاحمر ، عباسقلی خان سپهر مؤلف کتاب الطراز المذهب )الطراز المذهب، ص 485)، که در تکمیل «ناسخ التواریخ‏» بوده ویک جلد آن مربوط به حضرت زینب علیها السلام است و مرحوم سید محسن امین در اعیان الشیعه ( اعیان ‏الشیعه، سید محسن امین، چاپ بیروت، 10 جلدی، ج 7، صص 137- 141) را نام برد. 
برای هر یک از این سه احتمال دلائلی ذکرشده است که پس از بیان هر یک، به نقد و بررسی آن‏ها خواهیم پرداخت . 
الف: احتمال مصر 
برای این احتمال دلیل زیر بیان شده است: 
نسابه عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبات‏» 6 روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آن‏ها باید حضرت زینب علیها السلام درمصر دفن شده باشد، ما برای جلوگیری از طولانی شدن کلام روایات را ذکر نمی کنیم. ( اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، صص 115- 122). 
نقد و بررسی 
این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقی نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتی را براین احادیث وارد کرده است که به اختصار بیان می‏گردد: 
بررسی روایات از نظر سند 
1- اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسی و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیاوردیم. اینان عبارتند از: 
زهران بن مالک - عبدالله بن عبدالرحمن العتبی - علی بن احمد الباهلی - قاسم بن عبدالرزاق - محمد بن عبدالله - علی بن محمد بن عبدالله - عسامة المعافری - عبدالملک بن سعید الانصاری - وهب بن سعید الاوسی - اسماعیل بن محمد البصری - حمزة المکفوف . 
با آنکه سیوطی شرح حال تابعان و محدثان و راویان و مورخان قدیم و جدید مصر را نوشته است، اما شرح حال هیچکدام از این چند نفر که یاد کردیم در کتاب وی نیامده است. و چون وضع اینان بر ما مجهول است، طبعا روایتشان نیز فاقد اعتبار خواهد بود. از این گذشته سند روایت دوم به مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری (متوفی 233 )می‏رسد که از یک خانواده مخالف و دشمن سرسخت اهل بیت‏بوده و دشمنی این خانواده با علی علیه السلام و خاندان او در میان مورخان و دانشمندان ما مشهور و امر مسلمی است، بنابر این روایت چنین شخصی نمی‏تواند قابل اعتماد و استناد باشد. 
بررسی مفاد روایات 
مفاد این روایات نیز خالی از تناقض و اشکال تاریخی نیست. مثلا روایت مصعب حاکی از این است که عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد و مردم را به خونخواهی حسین علیه السلام دعوت نمود. در حالی که دعوت وی به خونخواهی حسین علیه السلام در هیچ یک از تواریخ نقل نشده است، بلکه آنچه مسلم است این است که عبدالله بن زبیر مردم را به خلافت‏خود دعوت کرد. 
از طرف دیگر، پس از حادثه کربلا یزید در مدینه چندان نفوذ و قدرتی نداشت که بتواند حضرت زینب علیها السلام را مجبور به هجرت از این شهر بکند، بلکه بر عکس پس از فاجعه کربلا و رسوا شدن حکومت‏یزید، وی از آزار و اذیت‏خاندان امام حسین علیه السلام پرهیز می‏کرد تا اسباب بدنامی بیشتری فراهم نشود .چنانکه در جریان شورش مردم مدینه علی بن الحسین علیهما السلام و خاندان علوی از تعرض مصون ماندند. 
علاوه بر این‏ها چند تناقض دیگر نیز در این روایات به چشم می‏خورد که نشان می‏دهد احتمالا جعل و تحریف در این روایات وجود دارد از آن جمله: 
1. روایت اول حاکی است که حضرت زینب قسم یاد کرد مدینه را ترک نکند ولی روایات دیگر می‏گوید: او از مدینه هجرت کرد و به مصر رفت; یعنی سوگند خود را نقض کرد. آیا این معنی از حضرت زینب باور کردنی است؟ 
2. روایت دوم حاکی است که حضرت زینب علیها السلام چند روز به آخر ذیحجه مانده وارد مصر شد و روایت پنجم می‏گوید: حضرت زینب علیها السلام پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در مصر درگذشت. بر این اساس وفات آن بانوی بزرگ باید در ذیقعده سال بعد رخ داده باشد در حالی که روایت‏ششم حاکی است که او در رجب سال 62 وفات یافته است و با هم سازگار نیستند. و چندین تناقض دیگر که به جهت اختصار بیان نمی شود.
زینب مدفون در مصر کیست؟ 
اکنون این پرسش پیش می‏آید که اگر حضرت زینب علیها السلام دختر علی علیه السلام در مصر دفن نشده است پس قبری که در محله «قناطر السباع‏» قاهره است متعلق به کیست؟ در پاسخ به این پرسش باید یادآوری کنیم که از بررسی و تتبع در تاریخ روشن می‏گردد که زینبی که در مصر (قاهره) دفن شده است، زینب بنت‏یحیی المتوج بن الحسن الانور بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب است. ولی از آنجا که ذهن انسان با شنیدن نام مشترک بین چند نفر، متوجه مشهورترین آن‏ها می‏گردد، بسیاری از مردم تصور کرده‏اند که این همان زینب مشهور یعنی زینب دختر علی بن ابی‏طالب علیهما السلام است( اعیان الشیعه، ج 7، ص 142 ) در حالی که این تصور کاملا بی‏اساس است. البته نسبت دادن افراد به جد بزرگ آنان معمول است، چنانکه امامان ما را پسر پیغمبر می‏خوانند. بنابراین اگر زینب بنت‏یحیی را زینب بنت علی علیهما السلام بخوانند، هیچ اشکالی نخواهد داشت. 
ب: احتمال مدینه 
علامه فقید سید محسن امین معتقد است که حضرت زینب علیها السلام در مدینه دفن شده است و برای این مطلب دلیل می‏آورد که: 
بازگشت‏حضرت زینب علیها السلام پس از فاجعه کربلا به مدینه، قطعی و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد. 
این دلیل در واقع نوعی استصحاب است که مرحوم امین به آن استناد کرده است . 
نقد و بررسی 
البته مقام علمی و تحقیقات و مطالعات ارزنده تاریخی علامه امین بر اهل فضل و مطالعه پوشیده نیست اما برخی از صاحب نظران، نظریه معظم له را نمی‏پذیرند و معتقدند که: 
گرچه دفن حضرت زینب علیها السلام در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعی است زیرا قبر برادرش امام حسن علیه السلام و بسیاری از بزرگان بنی هاشم در این قبرستان قراردارد که خصوصیات و تفصیل آن‏ها در کتب مربوط بیان شده است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص می‏شد. در حالی که در هیچ یک از کتب مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامی از محل قبر او به میان نیامده است، با این که نام زنانی همچون «ام البنین‏» که در بقیع دفن شده‏اند در کتاب‏هایی مانند وفاء الوفاء منعکس شده است. 
مسعودی در شرح حال امام حسن مجتبی علیه السلام می‏نویسد: «حسن بن علی در کنار قبر مادرش فاطمه علیها السلام به خاک سپرده شدو در این قبرستان تا این‏زمان سنگی است که نام مادرش روی آن نوشته شد است.( التنبیه و الاشراف، ص 260، چاپ مصر).
و این نشان می‏دهد که قبر آن بزرگواران در قرن چهارم یعنی تا زمان مسعودی مشخص بوده است، و اگر قبر حضرت زینب علیها السلام در این قبرستان قرار داشت، نام او هم حداقل تا زمان مسعودی روی قبر نوشته می‏شد. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در همان قبرستان مشخص است، بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب در بقیع باشد، اما هیچ نشانی از آن نباشد، و در هیچ تاریخی یاد نشده باشد؟ 
از طرف دیگر موضوعات تاریخی جای اعمال استصحاب نیست که بگوییم: بازگشت‏حضرت زینب علیها السلام به مدینه قطعی است، اما خروج او از این شهر ثابت نشده است، پس در همان شهر و همانجا به خاک سپرده شده است. (مرقد العقیله زینب، محمد حسنین السابقی، ص103)
ج: احتمال شام 
طرفداران این نظریه می‏گویند: در مدینه قحطی و دست تنگی شدیدی به وجود آمد. عبدالله جعفر تصمیم گرفت‏با همسر خود ; حضرت زینب علیها السلام به شام که مقداری زمین زراعتی داشت‏سفرکند. پس از مسافرت به شام حضرت زینب علیها السلام در همانجا درگذشت) خیرات حسان، محمد حسن خان، ص 29، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353; نزهة اهل الحرمین، سید حسن صدر، ص 39).
نقد و بررسی 
1- اینکه گفته شده است که عبدالله بن جعفر در حومه دمشق مزرعه و قریه داشته و همراه همسرش جهت‏سرکشی یا بهره برداری از آن‏ها رفته بوده و در این سفر حضرت زینب علیها السلام درگذشته است مطلب بی‏اساسی است. در هیچ یک از کتب تاریخی از چنین مزرعه‏ای اسمی به میان نیامده و اصولا چون عبدالله فرد بخشنده‏ای بوده هرگز مال و ثروت در دست او دوام نمی‏آورده است، بنابراین چگونه ممکن است دارای چنین مزرعه و قریه‏ای بوده باشد؟ 
2- اگر فرضا عبدالله بن جعفر چنین مزرعه‏ای داشته، ممکن بود شخصا برای رسیدگی به وضع آن به شام برود و دیگر نیازی به بردن همسر و دیگر اعضای خانواده خود که مستلزم هزینه زیادی بود، نداشت. 
3- مدینه از شهرهای مهمی است که مثل بسیاری از شهرهای مهم دنیا برای آن تاریخ‏های متعددی نوشته‏اند. بعضی از این کتاب‏ها به حوادث مهمی که در مدینه اتفاق افتاده مثل زلزله، آتش گرفتن حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، وزیدن باد سرخ و . .. پرداخته‏اند. اگر چنان قحطی و گرسنگی در آن سال در مدینه اتفاق افتاده بود، قطعا در این کتاب‏های تاریخی درباره آن بحث می‏شد، در حالی که چنین چیزی مطرح نشده است. 
نتیجه بحث
پس از بررسی سه احتمال در مورد محل دفن حضرت زینب کبری علیها السلام می‏توان چنین نتیجه گرفت که: 
احتمال مصر اشکالات فراوان دارد، احتمال مدینه بدون دلیل است، و احتمال شام مشهورتر از بقیه احتمالات است

 می شه بگید چه کسی حضرت زینب(ع) رو تبعید کرد، اصلا مگه می تونستن؟ حضرت زینب چند سال بعد شهادت امام حسین(ع) فوت می کنند؟

حضرت زینب سلام الله علیها در سال 65 هجرت ، 15 رجب وفات کرد. پس از این که آن حضرت به همراه اسیران به مدینه برگشت مردم را بر ضد یزید به قیام دعوت کرد. فرماندار مدینه فعالیت های آن حضرت را به یزید گزارش کرد و یزید دستور داد او را از مدینه تبعید کردند. V}(زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، نوشته علی محمد علی دخیل، ص 10 و ص 45){V 
و بنابر قولی دیگر ایشان در سال 62 هجرت در شب یکشنبه، چهاردهم رجب، یعنی 18 ماه پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به لقاءالله پیوست.
برای توضیح بیشتر به این مطالب توجه بکنید:
در مورد سفر و عزیمت ایشان اقوال متفاوت وجود دارد:
بعضی می‌نویسند، علت این که حضرت زینب(سلام الله علیها) به مصر یا شام آمد و در آنجا از دنیا رفت ، این بوده است که زینب(سلام الله علیها) را به دستور یزید به مصر یا شام تبعید کرده‌اند، چرا که می‌دیدند اگر او در مدینه بماند سرزمین حجاز را بر ضد دستگاه یزید می‌شوراند، زیرا زینب(سلام الله علیها) در مدینه همواره رسواگر حکومت یزید بود و مردم را بر ضد او می‌شوراند و هدف شهیدان کربلا را بیان می‌کرد. از این رو، یزید برای فرماندار مدینه نوشت سکونت و ماندن زینب(سلام الله علیها) در مدینه و مکه ممنوع است. ولی تبعید نیز آن حضرت را از ادامه راه باز نداشت، و با این که در مصر یا در شام تحت نظر بود پیام شهیدان را به مردم می‌رساند و بر ضد طاغوت سخن می‌گفت. تا این که در سال 62 هجرت در شب یکشنبه، چهاردهم رجب، یعنی 18 ماه پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) به لقاءالله پیوست.(1)
بنا بر قولی دیگر حضرت زینب سلام الله علیها در سال 65 ه ق 15 رجب وفات کرد.(زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، نوشته علی محمد علی دخیل، ص 10 و ص 45)
مصعب بن عبدالله گوید: حضرت زینب(سلام الله علیها) دختر علی(علیه السلام) در مدینه مردم را برای قیام و خونخواهی حسین(علیه السلام) گرد می‌آورد. چون عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد، و مردم را برای انتقام خون حسین(علیه السلام) و برکناری یزید از حکومت تهییج نمود، و خبر به اهل مدینه رسید، زینب(سلام الله علیها) برای مردم سخنرانی نمود و آنها را برای خونخواهی برانگیخت. چون خبر به عمرو بن سعید (والی مدینه) رسید، برای یزید نامه‌ای نوشت و او را مطلع کرد. یزید در جواب نامه نوشت که بین زینب و مردم جدایی بینداز، لذا دستور تبعید از مدینه و سکونت در هر جا که بخواهند صادر شد.و آن حضرت قصد سفر نمود و کسانی که از بنی‌هاشم قصد همراهی حضرت را داشتند به قصد مصر حرکت کردند، و هنوز چند روزی از رجب باقی مانده بود.(2)
محدث نوری گوید: علت مسافرت حضرت زینب(سلام الله علیها) از مدینه به شام، این بود که قحطی شدیدی در حجاز و مدینه پدید آمد. عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب(سلام الله علیها) تصمیم گرفت به شام سفر کند، و پس از نابودی قحطی، به حجاز بازگردد. او به سوی شام حرکت نمود، و زینب(سلام الله علیها)‌در این سفر همراه شوهرش بود. آنها به شام آمدند، و در آنجا اقامت نمودند، و پس از مدتی حضرت زینب(سلام الله علیها) بیمار شد و بر اثر آن از دنیا رفت. و پیکر مطهرش در همانجا که ملک عبدالله بود و هم‌اکنون بارگاه حضرت زینب‌(سلام الله علیها) در آن قرار دارد، به خاک سپرده شد. (3)
مرحوم سید حسن صدر در کتاب «نزهه اهل الحرمین» می‌نویسد: زینب کبری دختر امیرالمؤمنین(علیه السلام) که کنیه او ام‌کلثوم بود قبر شریفش در نزدیکی همسرش عبدالله ‌بن ‌جعفر خارج دمشق در شام معروف است. ایشان زمانی که قحطی شده بود به همراه همسرش عبدالله در زمان عبدالملک بن مروان به سوی شام آمدند، چه این که برای عبدالله قریه‌ها و مزارع خارج شام بود. پس جناب زینب(سلام الله علیها) در آنجا از دنیا رفتند و در بعضی از قریه‌ها دفن شدند. و تحقیق در علت دفن آن مخدره در آنجا همین است، و مطالب دیگری که می‌گویند غلط و بی‌اصل می‌باشد. پس آن را غنیمت بشمار که جماعتی به اشتباه افتاده‌اند. (4)
همانطور که می بینید در علت سفر قولی به دستور یزید مبنی بر تبعید ایشان دلالت دارد و قول دیگری علت سفر را قحطی ذکر می کند.
البته گفته شده ماخذ قول باینکه ایشان در شام مدفون است از صاحب کامل بهائی است که حضرت زینب در شام وفات کرد و سبب آن را بعضی چنین نقل کرده‌اند که در مدینه قحطی روی داد و عبدالله بن جعفر که عادت به بذل و عطا کرده بود و چیزی دیگر در دست او نمانده بود ناچار آن مخدره را برداشته بطرف شام رفته چه در آنجا علاقه زراعتی داشته است.(5)
این قول به ذهن نزدیکتر است الا آن که دلیل تاریخی ندارد و در کتب تاریخ و انساب و سیر و تراجم آثار صحیحی ندارد. (6)
و در مورد علت رحلت گفته شده حضرت زینب(سلام الله علیها) پس از ورود به شام گرفتار تب می‌گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می‌کند، تا این که نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می‌گوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده. عبدالله می‌گوید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می‌زند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار کربلاست، یعنی پیراهن حسین(علیه السلام) را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می‌گوید: «حسین، حسین، حسین! ...» لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوه گشت و کارنامه عمرش به خیر و سعادت ختم گردید.(7
----------------------------------------------------
1- علی نجاتی(سیرجانی) / قطعه ای از بهشت(جامع ترین تاریخ واقعه کربلا) (ج2) / موسسه فرهنگی انتشاراتی نقش / چاپ اول ،1383 / ص 648
2- همان، ص 650
3- همان، ص 649
4- همان، ص651
5- شیخ ذبیح الله محلاتی / ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه (ج3) / ناشر: دارالکتب الاسلامیه /چاپ : ----- / ص 37
6- همان، ص37
7- قطعه ای از بهشت(جامع ترین تاریخ واقعه کربلا) (ج2) ، ص 651

نظرات 1 + ارسال نظر
کاشفک یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:01 ب.ظ http://quranetratschool.persianblog.ir

با سلام
معرفی آثار مدرسه دانشجویی قرآن و عترت علیهم السلام به همراه چکیده کتب
(مجموعه کتب آموزشی روش های تدبر در قرآن، کتب موضوعی تدبر در قرآن، درسنامه های المیزان و..)

http://quranetratschool.persianblog.ir

با سلام
از وبلاگتان دیدن خواهم کرد.

با تشکر

مرگ بر اسراییل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد